پسران قبیله





یکشنبه 6/3/86


خواب در بیداری 2


دلم که
•    تنگ مي شود
•    فشرده مي شود
•    خواب مي خواهد
خواب که
•    نمي آيد
•    پريشان مي شود
•    تو را مي بيند
تو که
•    نيستي
•    نبودي
•    من را نمي دانستي
من که
•    نگفتم
•    داد نزدم
•    شعر نوشتم
شعر که
•    سياه بود
•    تلخ بود
•    کلمه را نابود کرد
کلمه که
•    در او خانه داشتم
•    تاب مي دادمش
•    بازي مي خواست
بازيي که
•    نکردم
•    سوختم
•    باختم
•••
( نمي خواستم بنويسمت مانا
چرا به خوابم مي آيي؟ )




نوشته شده توسط باربد
----------------------------------

18 سخن:







Anonymous Anonymous

بازيي كه
كردم
سوختم
مردم

12:32  


Anonymous Anonymous

من که
نگفتم
داد نزدم
شعر نوشتم

تو همیشه محشر مینویسی باربد

13:24  


Anonymous Anonymous

Man hich vaght nemidooenstam ke to inghadr khoob minevisi.

14:42  


Anonymous Anonymous

دیگه زمان نیست
وقتی که دلم تنگ می شود یکسر می سوزم می بازم...

22:15  


Anonymous Anonymous

صدبار گفتم آتيش بازي نكنين!! خودتونو مي سوزونينااا !
:p

12:58  


Anonymous Anonymous

اینو واسه روحی که لحظه ای اینجا رها شده می نویسم و کاری هم به آقای نویسنده ی کونده ای که پشتش خوابیده ندارم
--
با پرنیان مفصل حرف داشتیم راجع به تضاد شکل و محتوی در نوشته های همه ی همه ی ما در این دوره و زمانه ولی من الان اینجا اکنون هر چه می گردم تضاد نمی بینم دنج بود به دلم نشست و دلم خواست چیزی بذارم هر وقت هم دلم خواست میذارم
--

این کامنت رو روحی که لحظه ای اینجا رها شده گذاشته تو کاری به یابوی نویسنده ی کونده ای که پشتش خوابیده نداشته باش
هم سرشت

02:00  


Anonymous Anonymous

من حیچوغط نمیدونصطم که طو عینغدر خوب مینویثی.

09:41  


Anonymous Anonymous

مانا ، نمی خواهی دست از سر ِ باربِد برداری ؟

12:36  


Blogger Alfons

اوهوم
باز من
باز تو
باز هم دزد دلها
بازهم شبهای بی او
باز هم لحظات داغ محبت
و باز هم یکی در همین نزدیکی
و باز هم یکی ( امیدوارم)
از جنس من
حالا چی؟
باز ام
باز هم
من و ببازیم؟
نه!
من برای فتح ثانیه ها آمده ام تا واژه ی مرگ 1 بار
و شی ون 1 ب ا ر
را تجربه کنم
باربد نانازم
می دونی
زندگی ارزش این رو داره که آدرم برا بدست آودرن آرامش منزلش بجنگه
دوست دارم
نه به خاطر نوشته های قشنگت!
برای خودم و خودت و اونا و ما و بقیه!

00:24  


Anonymous Anonymous

پیشنهاد یا راهکاری برای ارائه در این وبلاگ دارید؟

http://www.rightsforus.blogfa.com

20:18  


Anonymous Anonymous

وقتی عشق کم می آید
آدم راه باز می کند به گذشته هایی که عشق در آن کم نبود

سلام

13:40  


Blogger Sereshk

اين فرم نوشتن با اون گلوله هاي قبل از جملات آدم رو تحريك به خوندن/نوشتن ميكنه...
آدمو تحريك ميكنه...



خوش باشي

00:41  


Anonymous Anonymous

شعر که سیاه بود
گرچه
تلخ هم بود
کلمه را نابود نکرد
کلمه را به اوج کشاند
به اسمان
و کلمه ماندگار شد

03:14  


Anonymous Anonymous

باربدم
بازی هم که بکنی
می سوزی و می بازی.
در نهایت اصل عمل یکی است باربدم.

03:17  


Anonymous Anonymous

مثل یک قطعه ی موسیقی، یا یه ترجیع بند، یا یه بازی ریاضی، یا یه نمودار، یا یه برنامه ریزی، یا یه صورت حساب، یا یه حس تازه، یا یه سبک تازه، یا یه شعر ساختارشکن، یا یه فیلم غیرمنتظره، یا خاطره های گذشته، یا دوباره تو
...

15:28  


Blogger آدم آهنی

آش کشک خاله ست پسر
آش کشک خاله

07:40  


Anonymous Anonymous

شعرت مثل اشعار و نوشته های چند سال پیشت در بلاگ قبلیت عجیب به دلم نشست. موزون بود و خواندنی. میدونستم تو همون باربدی اما حالا که باز رد مانا رو توی نوشته هات دیدم مطمئن شدم. باز هم شعرهایی از این جنس، که بهتر است بگم شعرهایی از جنس باربد بنویس. خوندنشون لذت بخش است مثل روح برهنه ای می مونه! سلامت باشی باربد عزیز

14:48  


Anonymous Anonymous

در نگاه كساني كه پرواز را نميفهمندهر چه بيشتر اوج بگيري كوچكتر مي شوي

17:21  




Post a Comment

<< صفحه اصلي

-------------------------------------------------------------












ايميل

آدم آهني
آفتوبه
آلفونسو
الماس خوش تراش
اميرانه
پژ
پسری
پندار تلخ
پوریا
پوست پرتقال
پويا و هرمزد
تب 40 درجه
حمید پرنیان
خاکستری سرخ
داستانک
در خلوتگاه
دلتنگستان
رها
رهام
سپهر
سرشک
سید سوفی
شروین
عاصي
فانتاستيکا
لانگ شات
ماشنکاوسهند
همزاد
هم قبيله
koooootah
Sherry
Soulmate