پسران قبیله





دوشنبه 16/5/85


اهرمن 2


مرا
به تخت خيال بسته اند
و پدر مقدس
از آب روي انسان
( که مقدس مي داندش )
بر من مي ريزد
و صليب خاطراتم را
بر دوشم مي گذارد
و آينه اي که بالاي سرم گرفته اند
نشان مي دهد :
پله هاي کوچک مدرسه ، آن روزنامه فروشي هميشگي ، مجلس ختم ، رودخانه هاي هميشه وحشي ، بزرگ شدن و رقص
و اين همه بايد از بين برود
و من بايد
اهرمن زدايي شوم
به شيوه قرون وسطي
و همه ي آنها
از آينه نگاه مي کنند
•••
آينه تاب اهرمنان را ندارد
مي شکند
و هنوز درون من پر است
از تنفس اهرمنان
« از عشق و اهرمنان ديگر »




نوشته شده توسط باربد
----------------------------------

9 سخن:







Anonymous Anonymous

salam matne jalebye
eykash manam por az in ahrimanan bodam

03:34  


Blogger آدم آهنی

این همه؟

03:40  


Blogger aram

با سلام
كامنت قبلي مربوط به همزاد بود
شرمنده

13:36  


Blogger aram

درونم پر است
اما نه اهرمن
پر از حس اهرمني
آشنا
و پر از انزوا

13:37  


Blogger koooootah

براي منحرف كردن انگيزاسيون دو تا صليب ميخوام

04:33  


Anonymous Anonymous

آينه ها هميشه ميشكنند

14:42  


Anonymous Anonymous

و تو نیز با اهرمن زدوده خواهی شد که وجودت مالامال از اوست. ÷س چون آینه بشکن که خود عین عاشقی است. اهرمن وجودت چیزی جز این نخواهد ای ÷سر اهرمنی...

01:03  


Blogger مانی زانیار

سلام وبلاگ قشنگی داری من بعد از مدتی فیلترینگ دوباره برگشتم خوشحال میشم به من هم سری بزنی

13:46  


Blogger Roozbeh Ettehad

خدا نیز اشتباه کرده است. در همه ی ما اهرمنانی جا گذاشته است. خلقت ما دچار نقص است.

10:51  




<< صفحه اصلي

-------------------------------------------------------------












ايميل

آدم آهني
آفتوبه
آلفونسو
الماس خوش تراش
اميرانه
پژ
پسری
پندار تلخ
پوریا
پوست پرتقال
پويا و هرمزد
تب 40 درجه
حمید پرنیان
خاکستری سرخ
داستانک
در خلوتگاه
دلتنگستان
رها
رهام
سپهر
سرشک
سید سوفی
شروین
عاصي
فانتاستيکا
لانگ شات
ماشنکاوسهند
همزاد
هم قبيله
koooootah
Sherry
Soulmate