پسران قبیله
شنبه 31/4/85
صورتک 2
امروز
اشک هايم که لغزيدند
بر روي صورتکم
نمي دانستم براي چه مي گريم
تو بودي
خواهرم بود
نقشه جغرافيا بود
و پسرک ديوانه اي
که روبروي خانه مان زندگي مي کند
و هميشه کنار در مي ايستد و بيرون را نگاه مي کند
با لبخند
و مي ترسد که بيشتر از آن بيايد
•••••••
به خيابان نگاه کردم
اشک هاي من صورتکم را خيس مي کرد
و مردم هم بودند ...
نوشته شده توسط باربد
-------------------------------------------------------------
12 سخن:
سلام
من لحظه لحظه عاشقت شدم.
به جرم اينكه خيلي ساده بودم
به زندان دلت افتاده بودم
اگرچه حكم چشمانت ابدبود
براي مرگ هم اماده بودم
دوست خوبم برایت آرزوی بهترینها را دارم امید که همیشه موفق باشی.
لینک وبلاگت را جز لینک بهترینهایم قرار دادم.
ضمنا از شما خواهش میکنم این لینک را در وبلاگت قرار بده البته در صورت امکان
http://www.bidari.info
با تشکر از شما و از حضور همیشه سبزت
ياد اولين بار كه سوار ترن برقي شدم افتادم ....
قشنگ بود
salam .mer30 ke be weblogam omadi va nazar dadi .
az ashnaye bahat khoshhal shodam .
felan bye.
HaMe HaStand ... Sooratak Ama Khis Ast ... To Bia Zin Hame Bi tafavot , tafavot kon , to bia ashegh bash , to bia bi parva , kashazi az khishtan , pak kon ashkhaye man ...
من به نقشه ی جغرافیا فکر می کنم.
خوش به حال ديوانه
عقل نخواهم
جان نيز هم
نمدونم چرا اشكا...هيچوقت صورتكو پاك نميكنن
وقتی صورتکم با قطره های اشکم
خیس شد
فضايي بين صورت و صورتکم
تهي شد
و ماهيچه هاي قلبم ناگهان سست شد
اشكهايت مرا باخود خواهند برد
دوست دارم وبلاگتو پسر
تو از کدوم قبیله ای، که خواستنت عادته؟:)) هاها
آه ... چه وبلاگ زیبایی ... به منم سری بزن تو رو خدا.......... : ؛کاسه سفید توالت؛
<< صفحه اصلي