پسران قبیله





چهارشنبه 14/4/85


تهي شدن


آن شب ياد ترن هوايي افتادم
نوجوان بودم
بار نخست بود
ترن هوايي آرام آرام بالا رفت
و ناگهان خود را رها کرد
چيزي بود
آنقدرها يادم نيست
اما چيزي بود
فضايي بين شش ها و قلب و ديافراگم
که تهي شد
و ماهيچه هاي قلبم ناگهان سست شد
•••••••
آن شب ياد ترن هوايي افتادم
آن شب که دستم را گرفتي
و دوباره با من رقصيدي




نوشته شده توسط باربد
----------------------------------

15 سخن:







Blogger شروین

Midani ...
Man Hargez Ba to be shahr bazi narafte am !
baraye man haman kooche va boosidan an labha kafaf bood !
nemidanestam daste tabestan
mara
az etiad roozi se buse joda khahad kard

13:44  


Blogger Roozbeh Ettehad

خیلی قشنگ بود. موفق باشی

00:51  


Anonymous Anonymous

shayad khatere ragsaidan dar gozashte digar nabayad be zehn byayad

02:29  


Blogger Unknown

عجیبه که احساسات آدم چقدر میتونه قوی باشه. قشنگ بود :)

02:51  


Blogger koooootah

ميخوام اتصالات رو بررسي كنم .دستم رو گرفتي اينجا ترن به سمت بالا رفت .بامن رقصيدي اينجا اون حالت خالي شدن دل انگيز بوجود اومد اما وقتي منتظري براي سواري بعدي اينجا ...چرا اينجا اتصالات كامل نيست؟(از نوشته هات خيلي لذت ميبرم اندازه اومدن به اينترنت و خوندنت وقتي مريضم)

05:14  


Anonymous Anonymous

بچه تر كه بودم وقتي اين پرده ديافراگم از قلب فاصله مي‌گرفت و تهي مي‌شد مي‌گفتم دلخنده شد
يادم هست آن دلخنده‌هاي بازي هاي مهيج شهربازي
و يادم هست آن دلخنده ‌هاي شور و شوق و اضطراب لحظه ديدار
لحظه ديدار آيا نزديك است؟

01:48  


Anonymous Anonymous

سلام...
ترن هوایی ... نمیدونم چی بگم . همیشه ازش فراری بودم. شاید برا همینه که که که .. چی؟؟؟ نمیدونم . شاید نمیرم شهر بازی. مث همسرشت

01:54  


Blogger sina ina

و هر بار که جای من خالی نیست.. و تو این را میگویی

10:46  


Blogger شب بین

ديروز همه چيز داشتم
به جز دست هایت

امروز هیچ چیز ندارم
جز دست هایت

میان تهی دستی دیروز و امروزم
تفاوتیست
به توانگری دست هایت

11:48  


Anonymous Anonymous

و من به انسان معلق در فضای پور سینا می مانم بااین تفاوت که چون او حکم نمی کنم ودر تعلیق باقی و حیرانم!

14:38  


Blogger Journalboy

دوست داشتم...مثل همیشه.

02:34  


Anonymous Anonymous

امروز روزیست که جوانان ما با فریاد های دلخراش به آغوش مرگ پناه جستند و رفتند....

یاد بود هجدهم تیر

03:23  


Anonymous Anonymous

و دارم باز هم حرف میزنم!
http://keyvanlg.blogfa.com

14:19  


Anonymous Anonymous

بعضي وقتا آدم كم مياره ... واقعا چي مي تونم بگم . به غايت كامل بود و كاملا حسي كاملا محسوس

13:21  


Anonymous Anonymous

تمام پستها رو خوندم و بسيار لذت بردم. خواستم جداگونه براي هر پست كامنت بذارم كه صفحه ارسال نظر انقدر دير باز مي شد كه منصرفم كرد!
از چند مطلبت خيلي لذت بردم : يكي تهي شدن كه واقعا عالي بود. يكي تناقض و يكي هم لحظه.
همين پست اهرمن هم جالب بود.

02:40  




<< صفحه اصلي

-------------------------------------------------------------












ايميل

آدم آهني
آفتوبه
آلفونسو
الماس خوش تراش
اميرانه
پژ
پسری
پندار تلخ
پوریا
پوست پرتقال
پويا و هرمزد
تب 40 درجه
حمید پرنیان
خاکستری سرخ
داستانک
در خلوتگاه
دلتنگستان
رها
رهام
سپهر
سرشک
سید سوفی
شروین
عاصي
فانتاستيکا
لانگ شات
ماشنکاوسهند
همزاد
هم قبيله
koooootah
Sherry
Soulmate