پسران قبیله





پنجشنبه 4/3/85


آرزوها


کودک
به تمام آرزوهايش
که يک توپ چهل تکه فوتبال بود
رسيد
روبروي پسرک جوان ايستاد
پسرک جوان چشمش را به هيچ کجا دوخت
مرد بي تفاوت پکي به سيگارش زد
کودک توپ را پرت کرد طرف پيرمرد
پيرمرد آهسته در خود شکست
قطره اشکي افتاد روي توپي
که در دستان پيرمرد بود




نوشته شده توسط باربد
----------------------------------

11 سخن:







Blogger مهدی

این چرخ فلک که ما درو حیرانیم...

12:59  


Anonymous Anonymous

به قول اخوان ثالث: چه آرزوها که داشتیم و دگر نداریم

13:33  


Anonymous Anonymous

زنده كي مثل يه دلقك مي مونه / دنيامون چه خنده بازاري شده

14:01  


Blogger Unknown

بیچاره پیرمرد...

22:32  


Blogger آدم آهنی

وسط بازی که توپ از رو دیوار بلند می افتاد تو محوطه گورستان امامزاده، همیشه کسی بود که بره و توپ رو بیاره

23:53  


Anonymous Anonymous

همیشه پیرمردها برای من پیغام آوران لعنتی لحظه ی آخرین زندگی است آنجایی که مرگ را تاریکی را باید ادراک کرد. توپ را می دهم بهش اول بذار سیر بگریم

10:03  


Anonymous Anonymous

خیلی جالب بود ... اینها واقعاً دور زندگی بود . زندگی که همه اینجوریشو میبینن.

14:05  


Blogger خشایار

که محبتی باید بوده بود که نیست

01:11  


Blogger koooootah

پیرمردبيچاره نيست. توپ گرد هست و زندگي در چرخش .كودك لزوما شاد نيست.بي خيالي شعار ادمهاي خيلي خيلي خيلي كوچولو.براي اينكه سوتفاهم نشه شعار من بي خيالي

03:10  


Anonymous Anonymous

delam behal bache micoze akhe yezamanyam on ashk khahad rikht
yesaram be ma bezan

07:06  


Anonymous Anonymous

انجمن شاعران مرده ... در انتظار حضور
http://anjomanshaeran.blogfa.com/

06:58  




<< صفحه اصلي

-------------------------------------------------------------












ايميل

آدم آهني
آفتوبه
آلفونسو
الماس خوش تراش
اميرانه
پژ
پسری
پندار تلخ
پوریا
پوست پرتقال
پويا و هرمزد
تب 40 درجه
حمید پرنیان
خاکستری سرخ
داستانک
در خلوتگاه
دلتنگستان
رها
رهام
سپهر
سرشک
سید سوفی
شروین
عاصي
فانتاستيکا
لانگ شات
ماشنکاوسهند
همزاد
هم قبيله
koooootah
Sherry
Soulmate