پسران قبیله
پنجشنبه 4/3/85
آرزوها
کودک
به تمام آرزوهايش
که يک توپ چهل تکه فوتبال بود
رسيد
روبروي پسرک جوان ايستاد
پسرک جوان چشمش را به هيچ کجا دوخت
مرد بي تفاوت پکي به سيگارش زد
کودک توپ را پرت کرد طرف پيرمرد
پيرمرد آهسته در خود شکست
قطره اشکي افتاد روي توپي
که در دستان پيرمرد بود
نوشته شده توسط باربد
-------------------------------------------------------------
11 سخن:
مهدی
این چرخ فلک که ما درو حیرانیم...
Anonymous
به قول اخوان ثالث: چه آرزوها که داشتیم و دگر نداریم
Anonymous
زنده كي مثل يه دلقك مي مونه / دنيامون چه خنده بازاري شده
Unknown
بیچاره پیرمرد...
آدم آهنی
وسط بازی که توپ از رو دیوار بلند می افتاد تو محوطه گورستان امامزاده، همیشه کسی بود که بره و توپ رو بیاره
Anonymous
همیشه پیرمردها برای من پیغام آوران لعنتی لحظه ی آخرین زندگی است آنجایی که مرگ را تاریکی را باید ادراک کرد. توپ را می دهم بهش اول بذار سیر بگریم
Anonymous
خیلی جالب بود ... اینها واقعاً دور زندگی بود . زندگی که همه اینجوریشو میبینن.
خشایار
که محبتی باید بوده بود که نیست
koooootah
پیرمردبيچاره نيست. توپ گرد هست و زندگي در چرخش .كودك لزوما شاد نيست.بي خيالي شعار ادمهاي خيلي خيلي خيلي كوچولو.براي اينكه سوتفاهم نشه شعار من بي خيالي
Anonymous
delam behal bache micoze akhe yezamanyam on ashk khahad rikht
yesaram be ma bezan
Anonymous
انجمن شاعران مرده ... در انتظار حضور
http://anjomanshaeran.blogfa.com/
<< صفحه اصلي