پسران قبیله
چهارشنبه 27/2/85
پيچيدن
وقتي لباسهايشان
در گوشه هايي از خانه ، استراحت مي کنند
آنها به هم مي پيچند
از لذت
عشق
شهوت
و ترس
از هر صدايي و کليدي
***
هر دو بدني
از بودنشان هم مي ترسند
در پيچيدنشان
وقتي
از يک جنسند
نوشته شده توسط باربد
-------------------------------------------------------------
8 سخن:
لباس ها هم می ترسند
از زود پوشیده شدن
شعر قشنگیه. کاش بیشتر از اینها بهش عمق و زاویه میدادی. قشنگه
این پیچیدنا جالبه. هیجان انگیزه.
نگاه کریه...پسرانی که ترسیدند
پیچشی در فرا سوی زمان
در ابدیت
ترسي آتشين از حسي كه مي داني غلط نيست
دلهره
چرا همه پیچش و پیچیده شدن را میبینند . چرا بوسه های داغ و بی صدا را و آه های خفه را کسی نمیبیند ... چرا برای یک لحظه رفع نیاز باید ساعت ها تلاش کرد تا جایی مناسب پیدا کرد ... خوش به حال کلاغ .. خوش به حال خروس ... خوش به حال خوک ....
<< صفحه اصلي